مرد روستایی

داستان زیبا,داستان,پند آموز,مرد روستایی,

اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بده

نقشه سایت

خانه
خوراک

ژل افزایش دهنده قد

معجزه ای در افزایش قد تا 7 سانتی متر محصول بی نظیر سال2018
قیمت : 19000 تومان

در طول یک ماه 4 الی 10 کیلو لاغر شوید

چسب لاغری گیاهی Meizi Patch پدیده ای بی نظیر در بین محصولات گیاهی بدون استفاده از داروهای شیمیایی و مضر
قیمت : 29000 تومان

امکانات جانبی

Your SEO optimized title page contents

تبلیغات

داستان بسیار زیبای مرد روستایی

داستان بسیار زیبای مرد روستایی
روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

 

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: …

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب...